معرفی وبلاگ
این وبلاگ جهت ترویج راه انقلاب اسلامی ایران برنامه ریزی می شود! و از خدا می خواهم ما را در این راه مدد نماید.
صفحه ها
دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 39210
تعداد نوشته ها : 12
تعداد نظرات : 0
Rss
طراح قالب
سردارحسین کلاه کج یکی ازرزمندگان حاضر در محاصره سوسنگرد نقل می کند:سوسنگرد در محرم 1359 محاصره شد.حدود 20 نفر از نیروهای ما در هویزه مستقر بودند،و مسئول سپاه آنجا شهید علم الهدای بود.حدود 20 نفر از نیروها در سوسنگرد، و 20 نفر هم در روستای سید یوسف حواشی رودخانه کرخه نور بودند. نیروهای اهواز در سه منطقه پخش بودندصبح 23 آبان ماه 1359 شهر سوسنگرد محاصره شد.صبح روزی که سوسنگرد در محاصره قرار گرفت ،تعدادی از بچه های مشهدکه در روستای کوت (بین حمیدیه و سوسنگرد) حضور داشتند مورد حمله بالگردهای دشمن قرار گرفته بودند ودرخواست کمک می کردند. ما به اتفاق برادری به نام سیدمحسن موسوی جلال،که آرپی جی زن بود ودر همان محاصره سوسنگرد شهید شد به طرف روستای مذکور رفتیم. در مسیر رفت و برگشت از دور متوجه سیاهی هایی شدیم که در حال تردد بود. بادوربین که نگاه کردیم پی بردیم که تانک های دشمن در حال پیشروی به سوی سوسنگرد هستند.نیروهای بسیجی و سپاهی و تعدادی از نیروهای مردمی که در شهر سوسنگرد بودند به دو گروه 15 نفری تقسیم شدند و سپس همگی به سوی روستای ابوحمیظه حرکت کردیم. ما می خواستیم تا آنجا که امکان دارد از پی
دسته ها : دفاع مقدس
انتصاب سرنوشت ساز دو فرمانده در راس سپاه و نیروی زمینی ارتش از سوی حضرت امام خمینی(ره) یک عامل مهم و جدید را وارد عرصه نبرد کرد. در مسیر وحدت و به کارگیری تمامی امکانات این دو نیرو ،سایر ویژگی ها متاثر از این عمل باعث شد که یک استراتژی نظامی موفق در عرصه جنگ ظهور کند. دو شخصیت یاد شده ،با توجه به متوسط سن فرماندهان برجسته هر دو نیرو ،بسیار جوان بودند. برادر محسن رضایی فرمانده کل سپاه 27 سال و شهید صیاد شیرازی فرمانده نیروی زمینی ارتش 36 سال سن داشت که نسبت به فرماندهان ارشد در نیروی زمینی آن روز بسیار جوان بود.برادر رحیم صفوی،شهید حسن باقری و اینجانب هسته مرکزی گروه طرح ریزی عملیات از سوی سپاه را برعهده گرفتیم. سرهنگ موسوی قویدل و سرهنگ مفید به همراه سه تن از اساتید دانشگاه فرماندهی و ستاد ارتش (سرهنگ محمد زاده،سرهنگ بختیاری،سرهنگ نوابی) هسته مرکزی گروه طرح ریزی عملیات را از سوی نیروی زمینی ارتش بر عهده گرفتند.از نیمه دوم مهر تا پایان آبان ،کار سخت و شبانه روزی روی طرح عملیاتی کربلای یک در منطقه عمومی بستان و غرب سوسنگرد صورت گرفت.در طی این 45 روز ،بررسی های بسیار گسترده و عمیقی بر پای
دسته ها : دفاع مقدس
چند روز قبل از عملیات هویزه٬بچه های اهوازی که در سوسنگرد و تحت مسپولیت من بودند٬ اصرار داشتند که در عملیات حضور یابند . به همین دلیل چندین بار از مسئولین رده بالا تقاضای شرکت در عملیات را نمودم که موافقت نمی شد.در تاریخ دهم دی ماه 1359 برادری به نام ((سیامک بمان)) که آن موقع در هویزه بود ٬ نزد من آمد و گفت : ((یکی از فرماندهان ارتش به نام سرگرد فردوس از ما خواسته که از اینجا برویم چون آنها می خواهند برای دفاع از هویزه جنگ کلاسیک انجام دهند و با این بهانه که ما پیاده نمی توانیم با آنها باشیم ٬ عذر ما را خواسته است .)) این بود که فورا با برادر ((غلام‍پور)) و دیگران مشورت کردیم و بعد مسئله را با برادر ((رحیم صفوی)) از ستاد عملیات جنوب ٬ در میان گذاشتیم . قرار شد تا از آن طریق با فرمانده لشکر صحبت کنند . بالاخره پس از هماهنگی های لازم ٬ قرار شد که بچه های ما ٬ هر صد و پنجاه نفر با یک گردان ارتش همراه شوند . صدو پنجاه نفری که با برادر ((حسین علم الهدی)) بودند ٬ با گردان سرگرد فردوس و صدوپنجاه نفری که مسئولیتشان با من بود ٬ با گردان تانک ((سرگرد سلیمی)) مامور شدیم .من علاوه بر هفتاد نفر
دسته ها : دفاع مقدس
ساعت 8 صبح از جا بلند شدم . دیگر نمی توانستم منتظر بمانم . چادرم را سر کردم . مادرم مانع شد . با التماس گفتم می روم سراغی از حبیب و برادرم بگیرم و زود برگردم . بالاخره راضی شد و سفارش کرد٬ مراقب خودم باشم . موقع خارج شدن از خانه ، مادرم گفت دلنگرانی حبیب و پسرم بس است ّ، تو دیگر نگرانمان نکن . قول دادم و از خانه بیرون زدم .یک راست به ساختمان سپاه سوسنگرد رفتم . تو راه، مردم را دیدم که هراسان بودند . آنهایی که وسیله داشتن در حال خروج از شهر بودند . داخل ساختمان خلوت بود . سراغ شوهر و برادرم را از چند نفر گرفتم. کسی از حال آنها با خبر نبود . یکی سفارش کرد که به منزل برگردم . وضع خطرناکی بود . از ساختمان بیرون آمدم و یک راست رفتم به خانه پدری حبیب . هرچه درزدم ،کسی جواب نداد . در همین حال پیرزن همسایه رو به من کرد و گفت : اینها رفته اند ، کسی نیست . دیروز رفتن .خسته و نا امید به خانه برگشتم . مادرم با شنیدن صدای در ،سراسیمه در را باز کرد . خود را در آغوش مادر انداختم اما مادر با من دعوا کرد که کجایی دلم هزار راه رفت .ساعت 11 صبح شهر زیر آتش توپخانه قرار گرفت . هرکس مانده بود به فکر ف
دسته ها : دفاع مقدس
دفاع مقدس دستاوردهای عظیمی برای ملت ایران ، نظام اسلامی و جوانان این کشور داشت که هنوز هم عطر آن فضای اجتماع را تحت تاثیر خود دارد . سختی ها و دشواریها ، آنگاه که با صبر و استقامت و وفاداری مؤمنان توأم شود نه تنها پیروزی را که شکوفایی استعداد ها و درخشندگی فضایل و ایمان و معنویت و آبدیدگی ملت برای تسریع در رسیده به اهداف و خواسته ها را به دنبال دارد . ساخته شدن جوانانی که بر بال ملائک شبهای جبهه را به عبادتگاه و محفل انس با خدای تبارک و تعالی آراسته و مبدل ساخته بودند و روزها در پی شکست و هزیمت دشمنان، ردای زیبای شهادت طلبی را بر تن کرده معجزه می آفریدند از بزرگترین دستاوردهای دفاع مقدی است. که بعد از سالیان دراز هنوز اهل شهادت و جهاد به حسرت آن ایام، یاد می کننند و آن زمان چه نزدیک بود مسافت بنده مجاهد و ایثار گر تا خدای رحمان و رحیم . شکست هیمنه استکبار جهانی ، انقلاب و نظام اسلامی را در جهان ، بیش از گذشته ، مطرح ساخت و این مسئله از لحاظ سیاسی و نظامی بزرگترین دستاورد جنگ تحمیلی بود . خسارتها کم نبودند اما پیروزی و دستاوردهای متعدد حاصل از آن، کام ملت را شیرین ساخت. ملتی که خسارته
دسته ها : دفاع مقدس
چراجنگ به جمهوری اسلامی ایران تحمیل شد؟ اگر چه می توان اهداف مختلفی را برای تحمیل جنگ به ایران اسلامی ، بر شماری نمود لیکن هدف اصلی بر اساس اعترافات رسمی و شواهد قطعی ، مقابله با انقلاب اسلامی ایران و موج بیداری مسلمانان و نفوذ راه و پیام انقلاب در جهان بود . برای این مقابله شکست نظام جمهوری اسلامی و استحاله آن در اولویت قرار داشت و در صورت عدم توفیق در این هدف ، مشغول کردن نظام به مسائل و مشکلات داخلی حاصل از جنگ و گرفتن فرصتهای سازندگی و پیشرفتهای علمی و صنعتی ، می توانست بطور طبیعی ره آورد یک جنگ سخت و طولانی برای دشمنان باشد. اهداف دشمن بعثی و حامیان او را میتوان در این محور، بر شماری کرد. 1- بر اندازی و تضعیف نظام جمهوری اسلامی (( تمام قدرتهای ضد اسلامی ، با این جمهوری اسلامی مخالفت کرده اند. همیشه ما در چند ساله گفته ایم که کمک غرب و شرق در جنگ تحمیلی به رژیم و ارتش عراق، به خاطر ترس از اسلام و دشمنی با اسلام . سالها ما این حرف را در همین تریبون نماز جمعه و جاهای دیگر تکرار کرده ایم . شاید بعضیها برایشان سخت بود که این حرف را قبول کنند اما امروز تبلیغات جهانی به این قضیه تصری
دسته ها : دفاع مقدس
X